برچسب : نویسنده : fan2gh بازدید : 16
برچسب : نویسنده : fan2gh بازدید : 42
برچسب : نویسنده : fan2gh بازدید : 46
نویسنده: آجی لعیا - چهارشنبه سیزدهم آبان ۱۳۹۴
انقدر زهرا گوش داد و با دل سوخته خوند و عزاداری کرذ دیگه اعصابشو ندارم...!
طبق معمول دراز کشیده بود رو کمرم،میزد تو سرش و گوش میداد،منم الان تو ثوابش شریکم((:
گیر داده که پسر اما حسین داره اینو میخونه...
برچسب : نویسنده : fan2gh بازدید : 54
نویسنده: آجی لعیا - یکشنبه پنجم اردیبهشت ۱۳۹۵
تویی که ذوق زده و برای اولین بار بعد از مدتها بدون در زدن میپری تو اتاق و با خوشحالی میگی آجی یک خبر خیلیی خوب!
در مورد دندونامه...با جیع و خوشحالی میگی ببین لق شده!
و یکی از داستان های بزرگ شدنت داره شروع میشه...
ذوق زدنهات خوبه...خیلی خوشحالم می کنه.
راستی...بی وقفه هم داری اصرار می کنی که بابا بره شیرنی بخره چون دندونت لق شده...پرروی آجی((:
برچسب : نویسنده : fan2gh بازدید : 60
برچسب : نویسنده : fan2gh بازدید : 49
برچسب : نویسنده : fan2gh بازدید : 32
برچسب : نویسنده : fan2gh بازدید : 54
برچسب : نویسنده : fan2gh بازدید : 50
رو میز کنار تلویزیون یک بسته بادوم زمینی سرکه ای بود و من با خوشحالی رفتم که چندتایی رو نیست و نابود کنم!
اولی رو گذاشتم دهنم...هی گفتم واه مگه اینا سرکه ای نیست!؟
چرا طعم نداره!
چرا ترد نیست!
میگم زهرا اینا چرا سرکه ای نیست؟
یکم من من کرد بعد گفت خب من خوردمشون!!!
کاشف به عمل اومد خانم سرکه هاشو مک زده و بادوم رو برگردونده تو پاکت و الی آخر...!
پ.ن : دعوای شدیدی شد !!((:
هفتگی...برچسب : نویسنده : fan2gh بازدید : 39